شاعر : مهدی صفی یاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل
عمه جان ول کن من ازاصغرکه بهتر نیستم عمه با قـاسم مگر اصلا برادرنیستم؟ سن وسالم را نبین ازقد وقامت هم نپرسپهلوانم من،مگر از نسل حیدرنیستم؟
تو به فکر بچهها، زنها،به فکر خیمه باش من بزرگم،لااقل کمتر زاصغر نیستم
ناله هـل من معـین دارد کـبـابم میکند من مگرعمه زسربازان لشکرنیستم؟ گیرم این مردم همه دشمن،کسی هم نشوندعمه جان دارد صدایم میکند، کر نیستم یک عـمو مانـده برایم در تمام زندگی دیگراصلا فکردست وبازو وسرنیستم دارد آنجا عمه جان هی نیزه بالا میرود حیف عمه، قتلگه من پیش مادر نیستم آسمان دارد صدایم میکند این الحبیب؟! من اگر بالم نـسـوزد که کـبوتر نیـستم